آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وادار می کند (یا باید وادار کند) اموری است، از جمله:
۱- عظمت خدا
انسان وقتی خود را در برابر عظمت و جلال خدایی می بیند، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنی می کند. آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده، او را تعظیم و تکریم می کند.
۲- احساس فقر و وابستگی
طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید، در برابرش خضوع می کند. وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز نیازمند به اوییم. این احساس عجز و نیاز، انسان را به پرستش خدا وا می دارد. خدایی که در نهایت کمال و بی نیازی است.
۳- توجه به نعمت ها
انسان همواره در برابر برخورداری از نعمت ها، زبان ستایش و بندگی دارد. یادآوری نعمت های بیشمار خداوند می تواند قوی ترین انگیزه برای توجه به خدا وعبادت او باشد. در مناجات های امامان معصوم، معمولا ابتدا نعمت های خداوند یاد آورده می شود و از این راه، محبت انسان به خدا را زنده می سازد آنگاه درخواست نیاز از او می کند.
خداوند هم می فرماید: ” ” (سوره قریش_ آیه ۳و۴)
مردم پروردگار این کعبه را بپرستند، او را که از گرسنگی سیرشان کرد و از ترس ایمنشان نمود.
۴- فطرت
پرستش جزئی از وجود و کشش فطری انسان است. گاهی انسان در سایه جهل یا انحراف، به پرستش سنگ و چوب و خورشید و گاو و پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوت ها کشیده می شود. انبیاء برای ایجاد حس پرستش نیامده اند، بلکه بعثت آنان برای هدایت این غریزه فطری به مسیر درست است.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: ” ” (نهج البلاغه_ خطبه ۱۴۷)
خداوند محمد صلی الله علیه و آله را به حق فرستاد تا بندگانش را از بت پرستی، به خدا پرستی دعوت کند.
اگر رهبری انبیاء نباشد، مسیر این غریزه منحرف می شود. آن گونه که در نبود حضرت موسی (ع) و غیبت چهل روزه اش، مردم با اغوای سامری، به پرستش گوساله طلایی سامری روی آوردند.
بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن، دعوت به عبادت خدا می کند، نه اصل عبادت. زیرا روح عبادت در انسان وجود دارد. مثل میل به غذا که در هر کودکی هست ولی اگر راهنمایی نشود، به جای غذا خاک می خورد و لذت هم می برد.
پرتویی از اسرار نماز_ صفحه ۲۰